تهرانپارس، خیابان امیری طائمه، خیابان ملکی، کوچه شهید علیرضا احمدی (مسجد خاتم الانبیا)، نبش کوچه مسجد، پلاک ۱۳، طبقه منفی ۲
«داراب»
شهری کوچک و دور افتاده، پر از کوچه پسکوچههای تنگ و تاریک، پر از خانههایی با آجرهای خسته، در پشت کوههای کولیوَش بود.
شهری که سالها خالی از سکونت مانده و غرق در سکوت گشته است! چرا که مردمانش هر آن چه داشتهاند را به مردی ثروتمند فروخته و شهر را ترک کردهاند. مردی به اسم چکاد…
«چکاد»
اهل بیرون این کوی و برزن، پسر یکی از ملّاکین کوهستان که با خریدن ملکها، خانهها و زمینهای اهالی داراب، به دنبال تخریب بافتفرسودهی شهر بود و رویای ساخت یک منطقهی گردشگری بزرگ را در سر میپروراند.
اما با وجود خالی بودن و متروکه بودن شهر، چکاد موفق به دریافت مجوز ساخت و ساز نشد. زیرا میگویند داراب هنوز یک پروندهی جنایی حل نشده و قدیمی دارد که با تخریب شهر، ممکن است سرنخهای مربوط به آن از بین برود و دیگر قابل بررسی نباشد. پروندهی مرگ دختری به نام مریم…
«مریم»
فرزند قباد و صحرا، دختری که سالها پیش در پی اتفاقاتی تلخ و شوم، متهم به بیعفتی شد و حکم تکفیرش توسط اهالی شهر امضاگشت. بعد از تکفیر داراب، برای مدتی خانهنشین شد و پس از چندی جسد بیجانش را در قبرستان شهر پیدا کردند.
هیچ گاه علت مرگ مشکوک مریم مشخص نشد. همهی اهالی داراب در برابر مرگ او سکوت کرده و دهان بستند! همه به جز کوهیار…
«کوهیار»
کسی که آوازهی عشق میان او و مریم نه تنها در شهر، بلکه در پشت کوههای مجاور داراب نیز شنیده میشد.
کوهیار پس از مرگ مریم، برخلاف سایر مردم لحظهای آرام ننشست. هر روز برای کشف حقیقت تلاش کرد. هر روز پیرتر و شکستهتر شد. عدهای میگفتند مریم خودکشی کرده ولی او باور نداشت.
کوهیار تنها کسی بود که با فروش خانهی کوچک و فقیرانهی خود به چکاد موافقت نکرد. تنها کسی بود که داراب را ترک نکرد. کنار قبر معشوقش در شهر خاطراتشان ماند و سالها به تنهایی زندگی کرد. حالا کوهیار تنها ساکن شهر داراب است!
و اکنون…
چکاد برای گرفتن مجوز تخریب داراب، نیاز به روشن شدن تکلیف پروندهی مریم دارد. پس با یک درخواست فوری، خواستار بررسی مجدد این پرونده میشود. شما و تیمتان به عنوان گروهی از بازرسان و کارآگاهان وارد شهر داراب و محلهی زندگی مریم میشوید. شهر پراست از سرنخها، مدارک و …
هدف شما بررسی احتمالات مرگ، پی بردن به واقعیت داستان مریم و مختومه کردن پروندهی جنایی مربوط به او است. آیا مریم خودکشی کرده یا به قتل رسیده است؟ اگر مریم کشته شده چه کسی قاتل اوست؟ چرا و چگونه قتل انجام شده است؟
یادتان باشد! پاسختان به این سوالات بسیار سرنوشتساز است. اگر اشتباه کنید نه تنها ممکن است یک نفر قربانی تصمیم شما شود، بلکه حقیقت برای همیشه پنهان خواهد ماند.
نظرات برخی بازیکنان در وب سایت ایران اسکیپ
فاطمه بیسجردی
همه چی عالیییییی طراحی دکور و معماها و سناریو عالی بود واقعا کاملا واقعی و منطقی که ادم لذت میبره از حلشون واقعا هیجان انگیز و خفننن بود پیشنهاد میکنم حتما برید و از هیچ نشونه ای نگذرید
Aref Miry
سلام اصلا نمیخوام توضیح اضافه بدم فقط یک جمله میگم اتاق فرار دخت ارماگدون ابروی اتاق فرار ایرانه همین♥️
فاطمه حسین زاده
بازی به شدت قوی و فوق العاده بود اولین بازی از اسکیپ رومیست بود که بازی کردم و سطع توقعم از اتاق فرار خیلی بالا رفت
آهنگ علی سورنا دار – داستان مریم
تو اون سالها بیابونی بود تو خاکه های داراب / بیابونی بی آب و علف
تموم چشمه های جوشان آب تلف شد ..
جوونه ها قبل رسیدن به باغ / آروم می رفتن توی قصه خواب
کسی نموند جز چند خانوار / که بعد کلی کار کندن چند چاه آب
در کنار هم زندگی رو کردن آغاز /صبح کار و شخم شب دعا و آواز
بعد مدتی کارگر شد دعاها و زمینشون بارور شد ..
خرما، سیب، بادام کوچک / شدن آغاز بازار کوچک
کشت پنبه نخ ریسندگی / روسری پوشیه تا شال کوچک
بابا باد و ننه صحرا توی اون فصل ها ازدواج کردن
مدتی گذشت صحرا مادر شد یه دختر کوچیک اسمش رو گذاشت مریم
مریم بزرگ شد با دار و قالی / همیشه افسرده و تار و خالی
غمگین می پرسید از مادرش صحرا / که توی کل دنیا همین داراب رو داریم ؟
این سوال بود توی فکر مریم / توی داراب نبود به شکل مریم
مگه انتهای رویا دارابه؟
همه فکر می کنن دنیا داربه .
گذشت و کارگر شد / کشت پنبه نخ ریسی بارور شد
کدخدا با فکر صادرات پارچه/ دستور داد بکنن باز مرز رو
کم کم دهات دیلاق تالاب / تبدیل شد به ییلاق داراب
مالکین اطراف با خریدن ملک و زمین / شدن هم پیمان داراب
چکاد قد بلند فریبنده/ پسر یکی از ملاکین کوهستان
حسادت پسر های توی داراب/ و حسرت دخترای زیر پوشیه
آخرای هفته تو تعطیلات کوه/ توی داراب در حال گشتن بود
اهل بیرون این کوی و برزن / شاید بهترین پاسخ سوال مریم بود
چرا قدتون بلنده ؟ چرا نگاهتون با ما پر از فرقه ؟
چی شد که شدید مسافر داراب ؟ چی میگذره پشت کوه مجاور داراب؟
چکاد تو این گستره تنهاست / درگیر مریم شد و لکنت حرفاش
بین این عشق یه دره فاصله است / بین پسر کوهستان و دختر صحرا
نزدیک مریم می کشه نفس / شرم دختر رو می کشه عقب
مریم تو فکرش با تکفیر کدخدا/ به دور پرنده ی عشق می کشه قفس
هر روز همین بود پاشو پس می کشید / چکاد نقشه ای از هوس می کشید
یا میای با من سمت کوه های کولی وش / یا به کدخدا می گم دارم مو های بریده ات رو
مریم ترسید تو دست های زنجیر / گفت یه بازنده ام تو دست های تقدیر
مو ج مو های بیرون از پوشیه / یعنی جزر و مد دریای تکفیر
فردا تو بازار یه جنجال خون / راه افتاده بود تو چنگال شوم
خبر بی عفتی دختر صحرا / چکاد ایستاد با چند تار مو..
قلب مریم یه گوشه چکید / رکاب زخمیه خون نگین
بعد تکفیر داراب / واسه مدتی خونه نشین شد
ننه صحرا غم تو نگاش بود / می گفت این ننگ باید از ما جدا شه
مادر نگام کن دامن من پاکه / اون موهای من نبود / موها م سر جاشه
موهام سر جاشه
تا که یک روز داراب رو صدا کرد
عزادارارو نگاه کرد
شالش رو برداشت
از حجابش دفاع کرد
قصه به اونجا رسید که داراب با حیرت
این گستاخی رو نگاه کرد
دوباره تکفیر رو امضا کرد
بازی دخت ترسناکه؟
ژانر اتاق فرار دخت ترسناکه با این حال بیشترین رضایت از مخاطبان این بازی تعادل در ترس و سناریو بوده و این نشون میده صرفا بازی ترسناکی نیست و قطعا ساخت این بازی با هدفی بزرگتر بوده.
اتاق دخت برای تجربه اول خوبه؟
پیشنهاد سازنده اتاق بازیکنانی با تجربه چندین اتاق فرار می باشد.
در صورتی که اطلاعات یا محتوای این صفحه با واقعیت مغایرت دارد تیم آل اسکیپ را با ارسال پیام در صفحه "تماس با ما" با خبر کنید.